پدر ثروتمند پدر فقیر

پدر ثروتمند پدر فقیر

خلاصه کتاب پدر ثروتمند پدر فقیر

مقدمه کتاب

رابرت کیوساکی سرمایه گذار و کارآفرین موفقی است که سعی داشته راه های کسب ثروت خود را با نوشتن کتاب در اختیار سایر افراد قرار دهد.

او در مقدمه کتاب در مورد خانواده خود عنوان می دارد:

من دو پدر داشتم. یکی فقیر و دیگری ثروتمند. پدر اول تحصیل کرده و باهوش بود و پدر دوم هرگز کلاس هشتم را به پایان نرساند. هر دوی آنها درآمد بالایی داشتند. با این حال یکی از آنها همیشه با مشکلات مالی دست و پنجه نرم می کرد و دیگری یکی از ثروتمندترین افراد هاوایی بود. هر دو مرد با اراده و با نفوذ بودند و مرا نصیحت می کردند با توصیه هایی که اصلا شبیه به هم نبود. مثلا یکی از آنها می گفت عشق به پول ریشه تمام فسادهاست و پدر دیگری می گفت بی پولی ریشه تمام فسادهاست. یک پدر می گفت دلیل اینکه کن ثروتمند نیستم بچه دار بودنم است و پدر دیگری می گفت دلیل اینکه من باید پولدار شوم بچه دار بودنم است. پدر فقیر، پدر اصلی رابرت بود و پدر ثروتمند، پدر دوست صمیمی وی که رابرت وقت زیادی را با آنها می گذراند. رابرت در سن ۹ سالگی تصمیم می گیرد به توصیه های پدر ثروتمندش گوش فرا دهد و از او در مورد پول بیاموزد و همین تصمیم ثروت زیادی را برایش به همراه داشت.

فصل اول: ثروتمندان برای پول کار نمی کنند

رابرت در ۹ سالگی در مدرسه ای تحصیل می کرد که اکثر بچه ها از خانواده های ثروتمند بودند. او و دوستش مایک تصمیم گرفتند که پولدار شوند و برای اینکار از پدر مایک کمک گرفتند. شخصی که رابرت از او به عنوان پدر پولدار یاد می کند. پدر مایک هم پذیرفت که آموزش آنها برای ثروتمند شدن را بپذیرد و در قبال آن رابرت و دوستش برایش کار کنند. بعد از مدتی رابرت احساس کرد که پولی که به آنها داده می شود در برابر کاری که می کنند خیلی کم است. به همین دلیل به پدر پولدارش اعتراض کرد و او هم به آنها گفت آموزش فقط آنچه که در مدارس گفته می شود نیست. در واقع درس های پدر پولدار برای ثروتمند شدن آغاز شده بود.

*درس اول اینکه یاد بگیرید که برای پول کار نکنید بلکه کاری کنید پول برای شما کار کند.

کار کردن برای پول رویه است که اکثر ادم ها در پیش گرفته اند، زمان زیادی را صرف رفتن به مدرسه و دانشگاه می کنند، کاری انتخاب می کنند و هر ماه مقداری حقوق دریافت می کنند و با اینکه می دانند حقوقشان کم است، باز هم همین رویه را ادامه می دهند.

*درس بعدی این بود که دو حس ترس و طمع در خود بشناسید و سعی کنید آنها را کنترل کنید.

ترس از دست دادن پول آنقدر قوی است که اجازه نمی دهد در سهم و یا دارایی های دیگر به خاصر ریسکشان سرمایه گذاری کنید، حتی اگر این سرمایه گذاری ها در بلند مدت برایتان ثروت خوبی به همراه داشته باشد. هم زمان حرص و طمع باعث می شود افزایش حقوق خود خرج خرید چیزهایی مثل خانه کنید به جای آنکه برای خرید سهام یک شرکت سرمایه گذاری کنید. چون خانه گزینه امن تر و کم خطرتری است. اما باید بدانید خرید خانه به معنی وام مسکن بزرگتر، قبض آب و برق و گاز بیشتر و غیره است که عملا افزایش حقوق شما را خنثی می کند. به این ترتیب ترس و طمع مانع افزایش ثروت افراد در بلندمدت است.

فصل دوم: چرا ادبیات مالی را آموزش می دهیم؟

رابرت در فصل دوم به اهمیت دانش مالی اشاره می کند و تأکید می کند مطمئن ترین راه برای ثروتمند شدن کسب مهارت در زمینه دانش مالی است. چراکه با کسب دانش مالی در مورد سرمایه گذاری، ریسک و بدهی، تصمیم های بهتری می توانید بگیرید. اگر می خواهید ثروتمند شوید و ثروتتان را حفظ کنید باید هم در زمینه ارقام و هم واژه ها دانش مالی داشته باشید. اما متأسفانه ما بدون داشتن این دانش تربیت می شویم، زیرا در سیستم آموزشی ما درباره موضوعات مختلفی مطالب ارائه می شود اما در مورد فراگیری مهارت های مالی آموزشی داده نمی شود.

یکی از مهم ترین مفاهیم در زمینه دانش مالی درک مفهوم دارایی و بدهی و تفاوت های این دو مفهوم است. ثروتمندان دارایی ها را تحصیل می کنند در حالیکه افراد طبقه متوسط و فقیر، بدهی هایی را تحصیل می کنند که گمان می کنند دارایی هستند. روزی که متوجه تفاوت مفهوم دارایی و بدهی شوید تمام تمرکزتان را معطوف به خرید دارایی های درآمدزا می کنید. اگر به این روش ادامه دهید، ستون دارایی هایتان توسعه می یابد. سعی کنید بدهی ها و مخارج را پایین نگه دارید در این صورت پول بیشتری موجود خواهد بود تا همچنان به ستون دارایی هایتان سرریز شود. لازم است که گردش وجوه نقدی را بشناسیم. یعنی بدانیم که گزینه هایی که برای آنها سرمایه گذاری می کنیم برای ما درآمد است یا هزینه. برای مثال خانه، اکثر افراد خانه را یک دارایی می بینند و بخش اعظمی از درآمد خود را صرف خرید خانه می کنند و از هزینه هایی مثل مالیات که یک خانه می تواند داشته باشد غافل می شوند.

چگونه پول درآوردن مهم نیست بلکه مدیریت پول است که اهمیت دارد. یعنی زمانیکه پول به دست می آورید باید هوش مالی تان را برای آن اعمال کنید. چگونگی حفظ پول از چنگال دیگران، پس انداز طولانی مدت تر کردن و شرایطی را فراهم کردن که پول همیشه برایتان کار کند، هوش مالی نامیده می شود.

فصل سوم: تجارت خود را مدیریت کنید

مشکلات مالی اغلب به طور مستقیم نتیجه کار کردن مادام العمر افراد برای دیگران است. برخی افراد در پایان روز کاری شان هیچ دست رنجی ندارند که نشان دهنده ی تلاش هایشان باشد. چون افراد اغلب برای هر کسی غیر از خودشان کار می کنند. آنها ابتدا برای صاحبان شرکت، سپس از طریق مالیات برای دولت و در نهایت برای بانک که صاحب وام مسکن شان است کار می کنند. باید بدانید که تفاوت عمده بین حرفه و تجارت تان وجود دارد. در واقع مشکل دانشگاه ها این است که شما اغلب تبدیل به چیزی می شوید که درسش را خواندید. اگر آشپزی بخوانیدآشپز می شوید، اگر حقوق بخوانید وکیل می شوید و … اما مشکل اساسی این است که اکثر افراد فراموش می کنند که تجارت خودشان را مدیریت کنند.

برای دست یافتن به امنیت مالی هر فرد تجارت خودش را مدیریت می کند و تجارت هر فرد در حیطه ی ستون دارایی تان می چرخد و نه در ستون درآمدتان. در واقع افزایش حقوق، ترفیع و به طور کلی پول اضافه در صورتی که صرف خرید دارایی های درآمدزا شود به امنیت مالی بیشتر فرد کمک می کند. شروع به مدیریت کسب و کار خود کنید. یعنی در کنار حفظ شغل روزانه تان شروع به خرید دارایی ها کنید نه بدهی ها یا وسایل شخصی که زمانیکه آن ها را به خانه می آورید دیگر ارزشی ندارند مثل یک خودرو. تجارت هایی را انتخاب کنید که نیاز به حصور ما ندارند ولی صاحب آنها هستیم و توسط اشخاص دیگری مدیریت می شوند مثل: سهام، اوراق قرضه، اموال غیر منقول درآمدزا، سفته ها، حق الامتیاز دارایی های فکری مثل موسیقی ـ متون ـ حق اختراع.

بهترین استراتژی برای مدیریت اموال غیر منقول، شروع کردن یک تجارت کوچک و ادامه دادن به تجارت برای دارایی های بزرگتر و سپس به تعویق انداختن مالیات های ناشی از سود است. افراد ثروتمند قدیمی که مدت زیادی ثروتمند هستند، ابتدا ستون دارایی هایشان را می سازند و سپس با درآمد حاصله از ستون دارای شان، تجملاتشان را تأمین می کنند. اما افراد فقیر و طبقه متوسط با پول عرق ریزی خودشان و میراث فرزندانشان تجملات را تأمین می کنند.

فصل چهارم: تاریخچه مالیات ها و قابلیت شرکت ها

وقتی تاریخچه مالیات ها را مطالعه می کنید، چشم انداز جالبی برایتان پدیدار می شود. در واقع تصویب قانون مالیات ها صرفا به دلیل اعتقاد مردم به تئوری اقتصادی رابین هود ممکن شد: از ثروتمندان گرفتن و به هر فرد دیگر دادن. اما ثروتمندان همیشه زرنگ تر بودند چراکه دانش مالی داشتند. آنها مدام به دنبال راه هایی بودند تا مالیات ها را کاهش دهند. همه می دانند که مالیات ثروت فردی افراد را کاهش می دهد، اما بیشتر مردم به دنبال حداقل کردن مالیات پرداختی خود نیستند. راه های قانونی زیادی برای این کار وجود دارد. یکی از راه های کاهش مالیات این است که پول خود را در پوشش یک شرکت سرمایه گذاری کنید. اگر از طریق شرکت سهامی خود سرمایه گذاری کنید، مالیات کم تری به درآمدتان تعلق می گیرد تا زمانی که به نام خود سرمایه گذاری کنید.

به دو مفهوم مهمی که در این فصل درباره آنها صحبت شده اشاره می کنیم:

*سودهای مالیاتی: یک شرکت می تواند کارهای زیادی انجام دهد که یک کارمند قادر به انجام شان نیست، مثل پرداخت هزینه ها قبل از پرداخت مالیات ها. این یک مهارت کامل و بزرگ است که بسیار حیرت انگیز است. کارکنان حقوق می گیرند و مالیات میدهند و سعی می کنند با مابقی حقوق شان زندگی کنند. یک شرکت درآمد کسب می کند، هرچقدر که می تواند خرج می کند و هرچه که باقی می ماند مشمول مالیات قرار می گیرد. این یکی از بزرگترین راه های قانونی فرار از مالیات است که ثروتمندان استفاده می کنند.

*حمایت از (حقوق) دعوی ها: ما در یک جامعه اهل شکایت زندگی می کنیم. هر کسی می خواهد سهمی از کار ببرد. ثروتمندان حجم وسیعی از دارایی هایشان را با استفاده از ابزارهایی مثل شرکت ها و اتحادیه شرکت ها پنهان می کنند و از دارایی هایشان در مقابل بستانکاران محافظت می کنند. اگر صاحب هر نوع دارایی قانونی هستید فورا به دنبال اطلاعات بیشتری در مورد مزایا و قوانین حمایتی بگردید که توسط یک شرکت عرضه می گردد. راجع به قوانین حمایتی که شخصیت های حقوقی می توانند برای کسب و کارها و دارایی ها فراهم کنند، به عنوان بخشی از استراتژی کلی مالی تان، اطلاعات کسب کنید.

یک مطالب جالب دیگر…! بخوانید »  خلاصه کتاب چگونه سرمایه گذاری در سهام را شروع کنیم

فصل پنجم: ثروتمندان پول را می یابند

اگر می خواهید خوش شانس تر باشید و پول بیش تری درآورید، به جای آنکه سخت کار کنید به دانش مالی تان اهمیت بدهید. رابرت کیوساکی در بخشی از فصل پنجم مثال جالبی ارائه میکند او می گوید: اگر به شما پیشنهاد شود هر ماه ۱۰۰ دلار پس انداز کنید و بعد از ۴۰ سال میلیونر شوید ایده عجیبی است. پس انداز کردن پول باعث می شود فرصت های بسیاری را برای رشد چشم گیر پول تان از دست بدهید. اما به طور حتم می توان گفت سرمایه گذاری درست ایده ی بسیار بهتری است. حال زمان آن است که بدانید دانش مالی از این ۴ مهارت اصلی تکنیکی نشأت می گیرد:

*حسابداری: سواد مالی یا توانایی خواندن ارقام است.

*سرمایه گذاری: سرمایه گذاری علم ساختن پول از پول است.

*اطلاع داشتن از بازارها: اطلاع داشتن از بازارها، علم عرضه و تقاضاست. (تشخیص اینکه بازار دقیقا چه می خواهد)

*آگاه بودن از قوانین: آگاه بودن از قوانین حسابداری شرکت، دولت و مالیات ها است.

فصل ششم: کار کنید تا بیاموزید ـ برای پول کار نکنید

دلیل اصلی که باعث می شود که کارگران هرگز به جلو حرکت نکنند این است که آنها کاری را انجام می دهند که آموخته اند: یک شغل مطمئن پیدا کنید. اکثر کارگران به حقوق و مزایایی که در کوتاه مدت به آن ها پاداش داده می شوند، اهمیت می دهند، اما اغلب این مزایا و حقوق در بلند مدت فاجعه آمیز هستند. لذا توصیه می شود به دنبال کاری باشید تا بیش تر بیاموزید تا اینکه بیشتر حقوق بگیرید. قبل از انتخاب یک حرفه خاص را انتخاب کنید به مسیر و مهارت هایی که می خواهید بیاموزید بنگرید. از جمله مهارت هایی که برای موفقیت نیاز دارید می توان به مهارت های ارتباطی، فنون مذاکره، بازاریابی و فروشندگی و غیره اشاره کرد.

فصل هفتم: بر موانع غلبه کنید

ترس، بدبینی، تنبلی، عادت های بد و غرور ۵ ویژگی است که باعث می شود افراد با تحصیلات مالی بالا نتوانند ستون دارایی هایشان را توسعه دهند. ترس برای از دست دادن پول واقعی است و هم افراد ثروتمند و هم فقیر با آن مواجه می شوند و تفاوت عمده میان آن ها چگونه مدیریت کردن ترس است. اگر از ریسک کردن می ترسید این جاست که باید دست به کار شوید و سرمایه گذاری های معقول انجام دهید. احتیاط کنید ولی دست به کار شوید و انجام دهید و سرمایه گذاری را تجربه کنید.

تردید و بدبینی نیز اکثر افراد فقیر را فقیر و محتاط نگه می دارد. در حالی که جهان منتظر شماست تا پول دارتان کند اما تردیدهای یک شخص او را فقیر نگه می دارد. باید جمله ((من استطاعت مالی این را ندارم)) را با جمله ((چطور می توانم این را تأمین کنم)) جایگزین کرد. سعی کنید برای کسب موفقیت حریص باشید تا بتوانید به تنبلی تان هنگام بروز ایده ها غلبه کنید. اغلب در بازار سهام می شنویم که برخی می گویند: ((من نمی خواهم پول از دست بدهم))، خوب چه چیزی باعث می شود که آن ها فکر می کنند من و یا هرکسی دیگری دوست داریم پول از دست بدهیم؟ آن ها پول درنمی آورند زیرا انتخاب می کنند که پول از دست ندهند. به جای تجزیه و تحلیل، افکارشان را به روی دیگر ابزار سرمایه گذاری قدرتمند یعنی بازار سهام می بندند.

فصل هشتم: دست به کار شوید

در این فصل ۱۰ مرحله برای پیشرفت قدرت های خدادادی و قدم گذاشتن در مسیر موفقیت مالی مطرح شده است:

۱٫دلیلی بزرگتر از واقعیت بیابید: قدرت روح

اکثر افراد مایل هستند ثروتمند شوند و استقلال مالی یابند اما واقعیت این است که مسیر ثروتمند شدن بسیار طولانی و پر فراز و نشیب است. باید برای هدف تان دلایل عمیق و محکمی داشته باشید تا بتوانید بر سختی های پیش رو فائق آیید. دلایلی مثل اینکه من می خواهم آزاد باشم و وقت و زندگی ام را تحت کنترل خودم درآورم و شرایطی را فراهم کنم که پول برایم کار کند.

۲.انتخاب های روزانه داشته باشید: قدرت انتخاب

همه ما با دارایی که به دست می آوریم می توانیم انتخاب کنیم ثروتمند شویم، فقیر شویم و یا جزء طبقه متوسط باشیم. این انتخاب ها ماست که مشخص می کند که کجا باشیم.

۳٫دوستان تان را با دقت انتخاب کنید: قدرت ارتباط

دوستان ثروتمند داشته باشید. چراکه این جا همان جایی است که پول ساخته شده است.

۴٫ابتدا بر یک فرمول تسلط بیابید و سپس فرمول جدید دیگری را بیاموزید: قدرت یادگیری سریع

سخت کار کردن برای پول فرمولی قدیمی است که به ما آموزش داده شده اما باید آن را با فرمول های درست و جدید جایگزین کنید و سریع بیاموزید.

۵٫اول به خودتان پول پرداخت کنید: قدرت خویشتن داری

اگر نمی توانید خودتان را کنترل کنید، سعی نکنید ثروتمند شوید. سرمایه گذاری، پولسازی و سپس به باد دادن آن هیچ مفهومی ندارد. افرادی که ابتدا به خودشان پول پرداخت می کنند کسانی هستند که هر ماه پولشان را به ستون دارایی شان اختصاص میدهند، قبل از این که مخارج ماهانه شان را پرداخت کنند.

۶٫به مشاوران حقوقی خوب بپردازید: قدرت توصیه خوب

وقتی مشاوران و کارگزاران متخصص انتخاب می کنید باید پول بیشتری برایشان پرداخت کنید چراکه آن ها هم برای شما پول بیشتری تولید می کنند. یک مشاور خوب باید علاوه بر تأمین اطلاعات برای شما، زمانی را نیز صرف آموزش تان کند.

۷٫یک بخشنده سرخ پوست باشید: قدرت گرفتن چیزی در ازای هیچ چیز

اولین سؤال سرمایه گذاران حرفه ای این است که چطور به سرعت پولم را پس بگیرم. (همان بازده سرمایه گذاری). سرمایه گذاران عاقل باید به دنبال سودی بیش از بازده سرمایه گذاری باشند. آن ها زمانی که پولشان را پس می گیرند، دنبال دارایی هایی می گردند که می توانند رایگان به دست آورند.

۸٫از دارایی برای تأمین تجملات استفاده کنید: قدرت تمرکز

برای خرید چیزهای تجملاتی به جای اینکه خود را درگیر بدهی ها کنید بر روی ستون دارایی هایتان تمرکز کنید. که این فرآیند نیازمند تسلط بر خود و خویشتن داری بالایی است.

۹٫قهرمان ها را الگوی خود قرار دهید: قدرت وهم و خیال

با الگو قرار دادن افراد موفق به یک منبع وسیع از نبوغ خالص دسترسی می یابیم. الگویی مثل وارن بافت. اما قهرمانان بیش از الهام بخشیدن به ما مؤثر هستند. قهرمانان باعث می شوند همه چیز آسان تر به نظر برسد.

۱۰٫آموزش بدهید تا به دست آورید: قدرت بخشندگی

قانون رابطه متقابل می گوید آنچه را که برای خود می خواهی ببخش. زمانی که پول می خواهید، پول ببخشید آنگاه خواهید دید این پول چند برابر به شما باز می گردد.

نتیجه گیری

این کتاب مسیر رسیدن به استقلال مالی و ثروت را نشان می دهد. یکی از نکات اصلی که کیوساکی در این کتاب مطرح می کند این است که مطمئن شوید درآمدتان از هزینه هایتان بیشتر است. برای این کار سعی کنید کاربرگی تهیه کنید و هر ماه درآمد خود را ثبت کنید و آن را در مقابل هزینه ها قرار دهید. مقدار سودی که دارایی های فعلی به صورت ماهانه ایجاد می کنند و پرداخت های ماهانه بابت بدهی ها را هم ثبت کنید. به این ترتیب تصویر کلی از وضعیت مالی خود خواهید داشت. به همه انسان ها دو موهبت داده شده: ذهن تان و وقت تان. به انتخاب خودتان است که هر کاری که دوست دارید با هر دوی آن ها بکنید. پس با هر پولی که به دستتان می رسد این شما هستید که تصمیم می گیرید ثروتمند شوید یا فقیر. افزایش دانش مالی شما را برای گرفتن درست ترین تصمیمات رهنمون می سازد.

نویسنده: رابرت کیوساکی

مترجم: سمیرا صوفی

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

سوال امنیتی * Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.