نامه سرگشاده یک استاد دانشگاه به امام جمعه مشهد مقدس و نقد دلواپسی ها

نامه سرگشاده یک استاد دانشگاه به امام جمعه مشهد مقدس و نقد دلواپسی ها

دکتر جواد سقای سعیدی مولف کتاب دموکراسی عقیم طی نامه ای به حضرت آیت ا… علم الهدی امام جمعه مشهد درخصوص دلواپسی های اخیر با اشاره به انقلاب شکوهمند اسلامی ایران یاد آور شده اند که به نظر می رسید پایانی بر حاکمیت اصول فلسفه رئالیسم در نظام قانون گذاری و برنامه ریزی ایران باشد چرا که ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ رور رونمایی از اصول بنیادینی بود که باورهای مردم را به عنوان اصول تعیین کننده قانون اساسی این کشور به تمامی جهانیان بازتاب می داد به ویژه اصل دوم قانون اساسی به عنوان  اصل حاکمیت باورهای مردم در نظام قانون گذاری کشور نوید بخش این باور بود که بعد از صدها سال انتظار قرار است اصول دین و شریعت و در راس آن تحید و یگانه پرستی ، به اصل بنیادین تمامی قوانین ، برنامه ها و لوایحی تبدیل شوند که در این کشور به تصویب خواهند رسید… در ادامه با انتقاد از عدم حاکیت اصل دوم دراین نامه آمده است که: اما ترور و جنگ یاوران و نظریه پردازان انقلاب را از امام خمینی گرفت و در تقابل با گروه هایی که در صدد تعبیرهای مادی از انقلاب بودند ، مسئولان را به تدوین و طراحی لوایح و برنامه های شتابزده برای تداوم انقلاب وادار کرد. در این شرایط بود که آرمان انقلاب (حامیت اصول دین و شریعت در نظام قانون گذاری ) بیشترین آسیبها را متحمل شد و تصمیم ها، به قشری از انقلابیون سپرده شده که بیش از آنکه انقلابی مومن باشند فیلسوف اسلامی بودند. و امروز سی و هشت سال از انقلاب اسلامی می گذرد، در طول این سالها کوچک ترین اعتنایی به اصل دوم قانون اساسی ، یعنی اصل حاکمیت باورهای مردم در نظام قانونگذاری کشور نشده است . امروز می توان به یقین ثابت کرد که حتی لایحه و مصوبه بر مبنای این اصل به تصویب نرسیده است و تقریبا تمامی آنچه به نام قانون و طرح در نظام قانونگذاری و برنامه ریزی کلان کشور به تصویب رسیده و به مورد اجرا در آمده است همانند عصر پهلوی تحت تاثیر اصول فلسفه رئالیسم طراحی و تدوین شده است.

در قسمتی از این نامه خطاب به امام جمعه مشهد آمده است :

حضرت آیت ا… سرور عالیقدر، امروز باید تریبون نماز جمعه را به دژ توحید مبدل کرد و بر علیه شرک بر آمده از استیلای اصول فلسفه رئالیسم در نظام قانون گذاری و برنامه ریزی کشور شورید و بر طبل دلواپسی کوبید و وا اسلام سرداد. نه به برپایی شب شعر و موسیقی سنتی در جوار حرم رضوی، که اگر نوای ساز و تنبک، خدشه ای به دینداری می زد قرنها دل زائران ضامن آهو به نوای کرنا و دهل نقاره های حرم خو نمی کرد و آرام نمی گرفت.  

بسمه تعالی

حضرت آیت اله علم الهدی

 نماینده محترم ولی فقیه و امام جمعه مشهد مقدس زیده عزه

با سلام و تحیات

دو هزار و پانصد سال پیش در یونان باستان مردمانی زندگی می کردندکه به داشتن خدایان گوناگون معروف بودند.تنوع خدایان بهترین برهان برای تشکیل دولت شهرهای گوناگون بود. هر شهری دولت مستقلی به حساب می آمد که به دلیل برخورداری از قابلیت ها و توانایی های متفاوت از سایر دولت شهرها خود را وامدار لطف و عنایات خدایی خاص قلمداد می کرد. بنابراین در یونان باستان کشور واحدی که در آن تمامی مردم شهرها از قوانین یا حتی آداب و رسوم مشترک و خدای واحدی برخوردار باشند، هرگز تشکیل نشد.

مهم ترین کارکرد خدایان و الهه های گوناگون در بین مردم، تثبیت وتحکیم تفاوت ها و فاصله بین طبقات اجتماعی بود. هفانیستوس خدای آهن وآتش به نوعی خدای صنعتگران نیز بود، چراکه با لطف او آتش رام می شد و به آهنگران و صنعتگران اجازه می داد تا آهن یا سایر فلزات را گداخته و ابزاری بسازند. طبیعی است که خدای آتش چندان جایگاهی در بین هنرمندان که از روح لطیف برخوردار بودند، نداشت. چراکه آنها از لطف و موهبت آفرودیته، الاهه زیبایی و هنر بهره می بردند. عالمان و اندیشمندان به هنگام تلاش برای یافتن پاسخ پرسش هایشان به الهام و استمداد آتنا، ایزد بانوی عقل و خردورزی تکیه می کردند و از او مدد می جستند و کشاورزان بیش از هر اقنوم و معبودی خود را مرهون  دِمتر الاهه باروری وکشاورزی می دانستند.

چنین جامعه ای نیازمند برخورداری از منطق و استدلال هایی بود که تمایزها، کثرت ها و تفاوت ها را در راستای اثبات تنوع خدایان توجیه نماید. به نحوی که تعدد دولت شهرها و تنوع پادشاهان و حاکمان را قابل قبول نشان دهد و مهم تر از همه فاصله فاحش طبقاتی را که در یونان باستان بین مردم مرسوم بود، کاملاً طبیعی جلوه دهد.

به همین علت هر اندیشمندی که سعی در تخریب جایگاه و تنوع خدایان می نمود، مورد تنبیه و مجازات قرار می گرفت. چنانچه سقراط با وجود اینکه خادم معبد آپولون، خدای خدایان بود، به اتهام کفر و بی احترامی  نسبت به سایرخدایان محکوم به نوشیدن جام شوکران شد. در این بین ارسطو به دلیل ابداع دستگاه فکری متناسب با تعدد و تنوع خدایان، یعنی پایه ریزی فلسفه رئالیسم، به چنان جایگاهی در میان پادشاهان یونان باستان دست یافت که فیلیپ مقدونی او را به عنوان مشاور ارشد خود و معلمِ جانشین و ولیعهد خود، یعنی اسکندر برگزید.

فلسفه رئالیسم ارسطو بر یک اصل اساسی بنیان نهاده شده است و آن اینکه : هستی مستقل از ادراک انسان وجود دارد.

با پذیرش این اصل تمامی هستی به واقعیت های مستقل از هم تقسیم می شود. به این معنا که هر پدیده و موجودی در عالم به عنوان پدیده و موجودی مستقل از سایر موجودات به رسمیت شناخته می شود. یعنی بر اساس این فلسفه علاوه بر اینکه تنوع و تعدد خدایان توجیه عقلانی پیدا می کند، تمامی واقعیت های تاریخی، اجتماعی، صنعتی، سیاسی، اقتصادی و … مستقل از هم و مستقل از باورها و اعتقادات مردم به رسمیت شناخته می شوند.

در قرن سه و چهار هجری، فلسفه رئالیسم بدست شارحان مسلمان همچون فارابی و ابن سینا به جهان اسلام راه یافت. هرچند از همان زمان روشنگرانی بیداردِل در مقابل این سمّ مهلک، رساله ها نوشتند تا دین حنیف اسلام را از گزند این فلسفه در امان نگه دارند و اجازه ندهند که اصول این فلسفه از اصول دین و شریعت در تدبیرها و تصمیم ها پیشی گیرد و بر آن فضیلت یابد. اما در طی اعصار و قرون متمادی این طرز فکر با فراز و نشیب های فراوان به بقای خود ادامه داد تا اینکه در عصر پهلوی به عنوان بهترین و موثرترین روش پنهان برای تحقق اهداف استعمار نو ابتدا در سازمان پرورش افکار و بعدها در انجمن شاهنشاهی فلسفه توسط فراماسون های چیره دست، ذیل بنیاد فرح پهلوی یاورانی خدوم پیدا کرد تا دوباره جان گیرد و بتواند با تسری باور اقتصادِ مستقل از فرهنگ، سیاستِ مستقل از دیانت، صنعت مستقل از دانشگاه و … ضمن کوتاه نمودن دست شریعت در امور حکومت و حاکمیت، ثروت های مادی، انسانی و معنوی ایران را در جهت تامین منافع جهان سلطه و استکبار به خدمت گیرد.

در ابتدا چنین به نظر می رسید که انقلاب شکوهمند اسلامی پایانی بر حاکمیت اصول فلسفه رئالیسم در نظام قانونگذاری و برنامه ریزی ایران باشد، چراکه ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ روز رونمایی از اصول بنیادینی بود که باورهای مردم را به عنوان اصول تعیین کننده قانون اساسی این کشور به تمامی جهانیان بازتاب می داد. به ویژه اصل دوم قانون اساسی به عنوان اصل حاکمیت باورهای مردم در نظام قانونگذاری کشور، نوید بخش این باور بود که بعد از صدها سال انتظار، قرار استاصول دین و شریعت و در رأس آن توحید ویگانه پرستی،به اصل بنیادین تمامی قوانین، برنامه ها و لوایحی تبدیل شوند که در این کشور به تصویب خواهند رسید.

طبق اصل دوم قانون اساسی «جمهوری اسلامی، نظامی است بر پایه ایمان به:‏

  • خدای یکتا (لا اله الا الله) و اختصاص حاکمیت و تشریع به او و لزوم تسلیم برابر امر او(توحید)
  • وحی‏ الهی و نقش بنیادی آن در بیان قوانین( نبوت)
  • معاد و نقش سازنده آن در سیر تکاملی انسان به سوی خدا( معاد)
  • عدل خدا در خلقت و تشریع (عدل)
  • امامت و رهبری مستمر و نقش اساسی آن در تداوم انقلاب اسلامی (امامت)

اصل دوم قانون اساسی در حقیقت اصل حاکمیت باورهای مردم در نظام قانونگذاری و برنامه ریزی کلان کشور بود که حاکمیت مردم و برقراری دموکراسی حقیقی را نوید می داد.

قرار بود با عمل به اصل دوم قانون اساسی و متعاقب آن با حاکمیت اصل توحید در نظام قانونگذاری و برنامه ریزی کلان کشور، دانشگاه، صنعت، اقتصاد و تجارت قبله واحدی اختیار کنند و در قالب سیستمی واحد با سرنوشت مشترک به ایفای نقش بپردازند.آن وقت؛

دهقانان، هفتاد سال به انتظار مهندسان کشاورزی نمی نشستند. هنرِ هنرمندان این کشور در نمایشگاه های مملو از سکوت، دفن نمی شدند و مدیران ایران خودرو برای طراحی یک مدل جدید، پس از گذشت شصت سال از ورود صنعت خودرو به کشور، دست به دامنِ طراحان آلمانی و چینی نمی شدند. اگر قانونگذاران از همان ابتدای تاسیس دانشکده­های مکانیک، کامپیوتر، هنر، متالوژی، شیمی و… به وحدتی که باید بین دانشگاه و صنایع برقرار شود، می­اندیشیدند. دیگر آن زمان هنر برای هنر قربانی نمی شد. ذوق و مهارت ریخته­گران و صنعت­گرانِ چیره دست ایرانی در تولید هاون و آئینه شمعدان عروسی به حبس در نمی­آمد. بلکه عشق به پرستش خدای واحد، هنر اصیل ایرانی را به ذهن سرشار جوانان و مهارت دستانِ پینه بسته استادکارانِ خوش ذوق، گره می­زد تا خودروی ایرانی در مصاف رقابت با محصولات خارجی، گوی سبقت را از رقیبان برباید و با حضور در شهرها و روستاهای جهان، این پیام را فریاد زند، که هرکس خدای یگانه را بپرستد و همه نیروها و امکانات خود را در جهتی واحد و همسو به کار بندد، در تمامی عرصه­ها، از همه پیشی خواهد گرفت و زمینیان را هر روز به رویت جلوه های زیبایی از ابداعات و صُنع خویش، مسرور خواهد ساخت.

در آن زمان می شد به راحتی صفوف به هم پیوسته نماز جماعتِ هنرمند و مهندس و صنعتگر را، در عبادتگاهی به وسعت تمامی ایران اسلامی، که در لوای پرستش خدای واحد به هدف واحدی می اندیشند، به عینه دید و سکوتِ عبادت­های به بند آمده در مساجد را شکست و عرصه­های کار و تلاش و نوآوری را، به امتداد سجده و رکوع و تکبیرهای هماهنگ مردم پیوند زد. تا شهادتِ یگانه پرستیِ مؤمنان، علم و فن و هنر را به هم بیامیزد و نهالِ عمل و نوآوری را بارور سازد. آن وقت دیگر، هیچ فارغ التحصیلی بیکار نمی ماند. خیل بی شمار پایان نامه ها و گزارشِ تحقیق ها بر روی هم تلمبار نمی شد. در دانشکده های هنر بر روی تابلوهای زیبایی که از این نمایشگاه به آن نمایشگاه حمل می­شوند، گرد و غبار بی توجهی نمی­نشست و دستاورد بی نتیجه سمینارها و کنفرانس­های علمی در بین هیاهوی کف زدن­های ممتد حاضران، گم نمی­شد و هیچ استاد دانشگاهی جرأت نمی­کرد، سی سال جزوه­های تکراری خود را در صندوقچه ذهن دانشجویانش به امانت بگذارد.

قرار بود با حاکمیت اصل عدل در نظام قانونگذاری کشور، بیماری افراط و تفریط درمان شود و با استقرار نظام اقتصادی مبتنی بر خیر و عدالت، ایران ازکابوس سوسیالیزم و سرمایه داری رهایی یابد. آن وقت؛

مردم به دارا و ندار تبدیل نمی شدند. کارخانه داران برای کسب سود بیشتر و آسوده تر، کارخانه ها را به حراج نمی گذاشتند تا با سپردن سرمایه های خود به بانکها، کارگران از کار بیکار شوند. لازم نبود برای توسعه سرمایه گذاری بخش خصوصی با ترفندهای ظالمانه ثروت مردم به طیف خاصی از جامعه انتقال یابد و بر فاصله ها تا این حد بیافزاید، که جوانی تازه به دوران رسیده از ثروت باد آورده پدرش، با بنز چند صد میلیونی جرأت کند گل های دخترک یتیم دستفروشی را در خیابانهای بالای شهر لِه کند و قوتِ روزِ آن بینوا را به یغما ببرد.

برنامه ریزی و قانونگذاری های مبتنی بر اصل عدل، می توانست در جهت رشد و توسعه متعادل و پایدارِ فرهنگ، سیاست، صنعت حرکت کند و جامعه را از زلال جاری اقتصاد پویا، مولد و پیشرو سیراب سازد.آن وقت دیگر نیازی نبود مردم ردِ ثروت های به تاراج رفته کشور را از سواحل آنتالیا و دوبی یا بانک های مالزی و اوتاوا بگیرند و بر بُت های برآمده از مصرف گرایی های بی حد و حصر سرخم کنند و اسراف و تجمل را سر حد نهایی مترقی و پیشرو بودن، به حساب آورند.

قرار بود با حاکمیت اصل معاد در نظام قانونگذاری کشور همه در برابر قانون یکسان باشند و اعمالشان با یک ترازو وزن شود.آن وقت؛ از گرداب تساهل و تسامح مصلحت مأبانه مجریان قانون، دُمَل های چرکین رانت و اختلاس آقازاده ها بیرون نمی زد و نیازی نبود تا جوانان، عیار انقلاب را با عملکرد سخیف آنان وزن کنند و به راهی که پدرانشان با انقلاب اسلامی آغاز کرده بودند، خرده گیرند.

حاکمیت اصل معاد در نظام قانونگذاری کشور، تجسم عینی عدالت علی(ع) در رستاخیزِ کشورداری بود تا دست عقیل هایی که به حق الناس تعدی می کنند، نقره داغ شود و کسی جرأت نکند برای فرزندان و نزدیکان خود به خاطر تکلیفی که در شکل گیری انقلاب یا دفاع مقدس به جا آورده است، امتیاز و منزلتی بیش از دیگران قائل شود و …

اما ترور و جنگ، یاوران و نظریه پردازان بزرگ انقلاب را از امام خمینی گرفت و در تقابل با گروه هایی که در صدد تعبیرهای مادی از انقلاب بودند، مسئولان را به تدوین و طراحی لوایح و برنامه های شتابزده برای تدوام انقلاب وادارکرد. در این شرایط بود که آرمان انقلاب(حاکمیت اصول دین و شریعت در نظام قانونگذاری) بیشترین آسیب ها را متحمل شد و تصمیم ها، به قشری از انقلابیونی سپرده شد که بیش از آنکه انقلابی مؤمن باشند فیلسوف اسلامی بودند.

امروز سی و هشت سال از انقلاب اسلامی می گذرد، در طول این سال ها کوچک ترین اعتنایی به اصل دوم قانون اساسی، یعنی اصل حاکمیت باورهای مردم در نظام قانونگذاری کشور نشده است. امروز می توان به یقین ثابت کرد که حتی یک لایحه و مصوبه بر مبنای این اصل به تصویب نرسیده است و تقریباً تمامی آنچه به نام قانون و طرح در نظام قانونگذاری و برنامه ریزی کلان کشور به تصویب رسیده و به مورد اجرا درآمده است، همانند عصر پهلوی تحت تاثیر اصول فلسفه رئالیسم طراحی و تدوین شده اند.

در شورای عالی انقلاب فرهنگی و فرهنگستان های وابسته، تمامی مصوبات، آیین نامه ها و مقررات مرتبط با فرهنگ، در فراق اصول دین و شریعت به تصویب می رسند. اکثر قریب به اتفاق اعضای این شورای مهم و تاثیرگذار در عرصه فرهنگ، یا فیلسوفند یا بر اساس فلسفه رئالیسم می اندیشند و قانون می نویسند.

 در آخرین اقدام، شورای عالی انقلاب فرهنگی، سند تحول بنیادین تعلیم و تربیت، فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی و سند برنامه درسی ملی را، نه بر اساس اصول دین و شریعت، بلکه بر اساس اصول فلسفه رئالیسم اسلامی تصویب و جهت اجرا به وزارت آموزش و پرورش ابلاغ نمودند.

در شورای عالی اقتصاد، به هنگام تصویب قانون ها و بخشنامه های مالی و پولی کشور اصل توحید، اصل معاد و به ویژه اصل مترقی امامت، محلی از اعراب ندارد. به همین علت  به تاسی از اصول فلسفه رئالیسم که اقتصاد را به عنوان واقعیتی مستقل از فرهنگ و آرمان های یک ملت به رسمت می شناسد، در کشور ایران تحت تاثیر نظام سرمایه داری مبتنی بر اصالت سود، اندیشیدن به هر نوع اقتصاد درونزایی که به اقتصاد مقاومتی بیانجامد غیر ممکن شده است. از همان زمانی که نظام اقتصادی کشور توسط مرحوم نوربخش بر اساس نظام سرمایه داری غرب تدوین شد، اقتصاد ایران از دستیابی به اقتصاد مبتنی بر آرمان های انقلاب که طبق اصل توحید و امامت بر ارجحیت کار و عمل و ترویج زهد و سخت کوشی و گسترش خیر بنا نهاده می شود، بازماند و تا به امروز علیرغم دستیابی به تعدادی از مؤلفه های موثر برای عضویت در تجارت جهانی، متولیان اقتصاد در ایران نتوانسته اند از گسترش بی حد و حصر فاصله طبقاتی و اسراف و مصرف گرایی و فرار و انتقال بیش از حد سرمایه ها به خارج از مرزها جلوگیری نمایند.

در مجلس شورای اسلامی، حتی یک لایحه و قانون نمی توان یافت که بر اساس اصول دین و شریعت به تصویب رسیده باشد. اصل دوم قانون اساسی برای نمایندگان ملتی که هزار و چهار صد سال توحید، نبوت و امامت را هر صبح و ظهر و شام بارها شهادت می دهند، بیشتر وجهه تزئینی و تشریفاتی یافته است و اصول فلسفه رئالیسم در تدوین و تصویب قانون ها به مبنای اصلی تصمیم گیری ها در این مجلس تبدیل شده است. به همین دلیل است که به جای تشکیل کمیسیون اصل توحید یا امامت در مجلس شورای اسلامی کمیسیون صنعت، معدن، تجارت، کمیسیون آموزش و تحقیقات یا کمیسیون فرهنگی تشکیل می شود و مجموعه قوانین در فضایی عاری از روح توحید، یعنی بدون برخورداری از هر نوع نگرش وحدت گرا،کل نگر و سیستمی، به صورت کاملاً مستقل از هم تصویب می شوند. در طول سی و هشت سال حتی یک بار از نمایندگان مجلس سؤال نشده است که آیا شما به عنوان وکلای ملتی که هر روز یگانه پرستیشان را شهادت می دهند، می دانید باید چگونه قانون ها، برنامه ها و طرح ها را وضع کنید که بر اصل توحید استوار باشد؟

در سازمان برنامه و بودجه یا مرکز مطالعات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، اصول دین و شریعت بی معناترین واژه هایی هستند که می توان در تولید برنامه ها یا تدوین سیاست های کلان ملی از آنها استفاده کرد.

هنوز هم التزام به اسلام در نزد وکلای مجلس، قانونگذاران و برنامه ریزان کلان و استراتژیک کشور، تحت تاثیر اصول فلسفه رئالیسم، به نماز اول وقت، ریش و محاسن پرپشت، دُکمه تقوا، انگشتر عقیق و پیراهن افتاده بر روی شلوار وزن می شود نه به قابلیت تدوین و طراحی لایحه و برنامه و قانون مبتنی بر اصول دین و شریعت.

در موسسات پژوهشی و فرهنگی و دانشگاهی کشور حتی یک جزوه یا کتاب نمی توان یافت که برای تفسیر و تبیین اصل دوم قانون اساسی و اجرایی نمودن آن به رشته تحریر در آمده باشد. به نحوی که امروزه کمتر کسی را در بین روحانیون حوزه های علمیه و اساتید دانشگاه ها می توان یافت که قادر باشد برنامه ها، قوانین و آئین نامه های متناظر با اصول دین و شریعت را در حوزه های مختلف مدیریتی، قانونگذاری و برنامه ریزی تشریح و تدوین نماید.

آرمان حاکمیت اصول دین و شریعت در نظام قانونگذاری و برنامه ریزی کشور، به عنوان اصلی ترین آرمان انقلاب اسلامی، که زمانی توده های عظیم ملت را برای اهتزاز پرچم توحید بر جهان به قیام، ایثار و شهادت بر انگیخت، و امام خمینی را به عنوان رهبر این آرمان بزرگ، به جهان معرفی نمود، امروز در سایه حاکمیت اصول فلسفه رئالیسم، آنچنان مظلومانه و غریبانه به فراموشی سپرده شده است که شاید اندیشیدن به آن و نوشتن و گفتن درباره آن نوعی خودکشی سیاسی یا علمی به حساب آید.

امروز برهیچ کس پوشیده نیست که علیرغم حمایت و همراهی مردم در انقلاب اسلامی، حکومت مبتنی بر اصول دین و شریعت هرگز در ایران به وقوع نپیوسته است. ملتی که زیر بیرق توحید گردآمدند تا با گام نهادن در معبر عشق و ارادت بر اهل بیت(ع) دیدگان مسلمین جهان را به رویت جلوه پر نور مدینه اسلام ناب روشن سازند، انقلاب شکوهمندشان در کوتاه ترین زمان در گرداب اصول فلسفه رئالیسم فرو غلتید و به جفا و غفلت از راه به در شد و به بیراهه رفت.

وقتی برنامه ریزان و قانونگذاران از شنیدن تکراری ترین پیام یک ملت در طول نزدیک به هزار و چهار صد سال برای حاکمیت اصل توحید در نظام برنامه ریزی وقانونگذاری کشور عاجز و ناتوان  بمانند، طبیعی است که نتوانند نمود عینی نظام قانونگذاری و برنامه ریزی مبتنی بر اصل توحید و یگانه پرستی را در نظام حاکم بر جهان خلقت به ویژه خلقت موجودات زنده ببینند. نظامی که در آن قوانین و برنامه ها در جهت ارتباط و تعامل موثر بین تمامی اجزا وضع می شوند و با یکپارچگی که بین اعضای مجموعه بوجود می آورند، یک سیستم(کشور) زنده و پویا را معنی می بخشند. مانند اعضای کالبد یک انسان که وقتی از بدن بیرون آورده شوند تکه گوشتی بیجان و بی روحند و وقتی در موضع خود در قسمتی از بدن با سایر اعضا در ارتباط و تعاملند به عضوی موثر در حیات انسان تبدیل می شوند.

توحید رمز اقتدار، پیشرفت و توسعه بشر و ضامن حیاتِ باعزت و شرف است، به شرطی که ایمان به یگانه پرستی ازکنج قفسِ عبادتگاه ها به آسمان محافل تدبیر و سیاست و مجالس تدوین قانون و فقاهت پَرگشاید و به اساس و بنیاد اصلی قانون ها، برنامه ها و لوایح تبدیل گردد.

اصل توحید در نظام قانونگذاری و برنامه ریزی یعنی رها شدن از شرکِ برآمده از استقلال کمیسیون های تخصصی مجلس و پیوند زدن سرنوشت تمامی زیر نظام های اجتماعی( زیر نظام اقتصادی، زیر نظام فرهنگی، زیر نظام سیاسی، زیر نظام …) به همدیگر. به نحوی که با فرو ریختن معابد و بتخانه های مستقل اقتصاد، فرهنگ، صنعت، کشاورزی، سلامت، بهداشت، دانشگاه و…شانه های تمامی زیر نظام های نظام اجتماعی کل کشور رو به سوی قبله واحدی بچرخند و هدف مشترکی را دنبال نمایند.

اصل توحید در قانونگذاری، یعنی نمی توان بدون اندیشیدن به اقتصاد، صنعت، تجارت، دین، سنت و امنیت، برای تعلیم و تربیت، در پشت درهای بسته شورای عالی فرهنگ، سند تحول بنیادین نوشت یا به اسلامی کردن دانشگاه ها اندیشید.

اصل توحید در قانونگذاری، یعنی گره زدن سرنوشت صنعت به دانشگاه، تا به هنگام فرو ماندن چرخ صنعت در منجلاب تجارت و بازار، تنِاستاد دانشگاه صنعتی چنان به لرزه افتد که با وا گذاردن سریر اقتدار جزوه و نمره و مقاله، با سپردن دست یاری به دانشجو و صنعتگر، خرِ وامانده صنعت را از گلِ رقابت با محصولات کشورهای پیشرفته، سرافرازانه بیرون کشد. در غیر این صورت باید درِ دانشگاه و درس را برای همیشه گِل کند.

اصل توحید در قانونگذاری یعنیپیوند زدن رگِ حیاتِ استاد دانشکده کشاورزی به نبضِ دامدار و کشاورز، تا استاد از تب خشک سالی و قحطی، آن چنان برای طلب باران در مصلای دانش و همت و اراده، قُر گیرد که به حرمت عرق جبینش، آسمانی که نبارد و زمینی که نرویاند شرمگین شوند.

اصل توحید در قانونگذاری یعنی پیوند نهال سود و منفعت تاجر و کارفرما به ریشه خوشبختی کارگر و کارمند، تا با سقوط شاخص صرفه و سود در تولید و تجارت و خدمت، اقتصاد به اِغما نرود و چوب سود و رِبای بانک و صراف، لای چرخ صنعت و خدمت، گیر نکند و سقف صنایع وکارخانه هایی که به بهانه عدم صرفه اقتصادی، به مصلحت اعلام ورشکستگی می کنند، بر سر کارگر و کارمند آوار نشود.

تاریخ گواه است ملت هایی که با حاکمیت نظام برنامه ریزی و قانونگذاری مبتنی بر وحدت تمامی زیر نظام های اجتماعی را در جهت واحدی هدایت نموده و سرنوشت مشترکی را برای تمامی آنها رقم زده اند، در مسیر یگانه پرستی واقعی گام نهاده اند و توانسته اند با افزودن بر نیروها و یکپارچه ساختن امکانات و توانمندی ها، خود را لایق پرستش خدای بزرگ بنمایند.

تدوین قوانین و برنامه هایی که در طول انقلاب به استقلال منابع مادی و سرمایه های انسانی هر یک از زیر نظام های اجتماعی انجامیده است، امکان هر نوع یکپارچه نگری و برخورداری از سرنوشت مشترک بین صنعت، دانشگاه، اقتصاد، امنیت و فرهنگ را به طور کامل از بین برده و موجب گردیده است تا همانند یونان باستان از هر یک از آنها بت و بتخانه ای سر برآورده و جمعی را به پرستش خدایان کوچک و خوار مشغول سازد.

 

حضرت آیت الله سرور عالیقدر،

امروز باید تریبون نماز جمعه را به دژِ توحید مبدل کرد و بر علیه شرک بر آمده از استیلای اصول فلسفه رئالیسم در نظام قانونگذاری و برنامه ریزی کشور شورید و بر طبل دلواپسی کوبید و وا اسلاما سرداد. نه به برپایی شبِ شعر و موسیقی سنتی در جوار حرم رضوی، که اگر نوای ساز و تنبک، خدشه ای به دینداری می زد قرنها دلِ زائران ضامن آهو به نوای کرنا و دهل نقاره های حرم خو نمی کرد وآرام نمی گرفت.

امروز باید در غم و ماتم مرگِ مجلس شورای اسلامی، مجالس دلواپسی برپا داشت و به عزا نشست، که وکلایش در طول انقلاب با معطل گذاشتن اصل دوم قانون اساسی، بدرِ توحید و یگانه پرستی را در آسمان خانه ملت آنچنان به محاق برده اند که گویی ندای اشهدان لا اله الا الله بر سر مأذنه ها، برای تمامی آنها، فقط سفیر کوتاهی و بلندی سایه هاست و گاه شماری مطمئن، تا وعده نمازشان از قائده نیافتد وعیارِ ریای به دینشان کم نشود. نه غریوی به یادگار مانده از آخرین پیامبرکه سعادت انسان را درگرو فهم آخرین پیام الهی و پیشرفت، توسعه، عزت و شرف انسانی را در تحقق عینی و عملی این رمز آسمانی ( قولوا لا اله الا الله تفلحوا ) بدانند.

امروز آسمان یگانه پرستی در دانشگاه های کشور آنچنان بی فروغ است که نمی توان با نور کمِ فانوس بر آویخته از سقف معبد آتنا(دانشگاه) که برای برپایی کلاس، تحویل جزوه به استاد و چاپ مقاله در ژورنال های آن ور آب سوسو می زند، دل تاریک صنعت و اقتصاد و فرهنگ را روشن ساخت.

امروز در صنعت دمی نیست که رگ غیرتِ دانشگاه را به جوش آورد یا آهن سرد اقتصاد و فرهنگ را گداخته سازد. هیچ دستی از اقتصاد برای التیام و تیمار فرهنگ فشرده نمی شود و هیچ دلی از فرهنگ برای تسکین درد صنعت به تپش نمی افتد. گویی هر کدام معبدی جداگانه آراسته اند و به عبادت خدایان کوه المپ (یونان باستان) مشغولند. بی جا نیست که هیچ قدرت و نیرویی بر روی هم انباشته نمی شود و عزت و شوکت ناشی از پرستش خدای واحد و اکبر، برای ملتی که قرن ها یگانه پرست بوده اند، احساس نمی شود.

کو اراده مردان بزرگی که با تکیه بر الله اکبر پشت اندیشمندان و عالمان عالم را به زیر آورند و در مصاف با جهل و ناتوانی ها، با ارائه نظریه های نو و ابداعات و اختراعات بی بدیل مدال افتخار فناوری های پیشرفته و مدرن را بر گردن دانشگاهیان و صنعتگران ما بیاوزیند.

سالهاست که با تسری اصول فلسفه رئالیسم در نظام قانونگذاری کشور، بین صنعت، دانشگاه، فرهنگ و به ویژه دین آنچنان جدایی و فاصله افتاده است که از انرژی و توان کشور برای دستیابی سریع به توانمندی های فوق پیشرفته در عرصه دفاع و جهاد برای رفع فتنه و خدعه و نیرنگ کاسته است. علیرغم تجهیز اُم القرای اسلام (ایران) به جنگ افزارهای پیشرفته و اتکای بر قدرت نیروهای مؤمن و ایثارگر، هنوز هم می توان بوی ضعف و عقب ماندگی در عرصه دفاع از امت محمد(ص) را از لابه لای نعش تکه تکه شده کودکان سوریه و غزه، مسلمانان زنده زنده سوخته برمه و اجساد سربریده جوانان عراق و افغان و یمن استشمام کرد و به ضعف برآمده از استیلای شرک و چند دستگی در قانونگذاری ها و برنامه ریزی های کلان کشور، اعتراف کرد و تا رسیدن ایران اسلامی به قابلیت دفاع از حریم امت محمد(ص) و تبدیل شدن به قدرت برتر جهانی که از هیمنه و شوکتش اشرار و مستکبران جهانی به لرزه افتاده و معاندان به کرنش و تعظیم روی آورند، باید سال ها به انتظار نشست.

استاد عالیقدر،

امروز به جای خرده گرفتن به دلاور مردانی که نزدیک به دوسال، قدرت های بزرگ جهان را به گفتگو و مذاکره واداشتند تا دیوار تحریم هایی که در فراق تدبیر و دیپلماسی فراگیر بر مردم ایران تحمیل شده بود، تَرَک بردارد و از پشت آن برجام، این جام فضیلت و برتری گفتگو بر جنگ و خونریزی، رخ بنمایاند، باید مردم را به نبرد با خدایانی بسیج کرد که با حاکمیت اصول فلسفه رئالیسم بر نظام قانونگذاری کشور استیلا یافته اند و با مشغول ساختن جامعه اسلامی به معابد مستقل هفانیستوس(صنعت)، آتنا(دانشگاه)، آفرودیته( هنر و فرهنگ) و … عزت و شوکت این ملت را به یغما برده اند.

وقتی با معطل ماندن اصل دوم قانون اساسی، قل هو الله احد به عنوان رکن اساسی اسلام و مسلمانی فقط به زمزمه زیر لبِ پیرزنان خسته در کنج مساجد محدود می شود و ذکر لااله الا الله، به چاووش سوار بر دانه های تسبیح درحال سقوط مقام می یابد، کاملاً طبیعی است در مخیله سیاسیون و وکلای ملت، التزام به حاکمیت اصول امامت، عدل، نبوت و معاد نیز در نظام قانونگذاری و برنامه ریزی کشور، محلی از اِعراب نداشته باشد.

چه غم انگیز است در کشوری که هر صبح و ظهر و شام سیمای ملتش به زلال شهادتِ بر یگانه پرستی مسح می شود، از مجالس قانونگذاری و شوراهای برنامه ریزی اش ندایی جز شیهه شرک و زمزمه پرستش خدایان المپ به گوش نرسد.

امروز به یقین روز دلواپسی است. باید تمامی ائمه جمعه و جماعات، مردم را به جهاد در این جنگ نرم فرا خوانند تا با شکستن معابد خدایان کوه المپ، پرچم توحید و یگانه پرستی دوباره در این کشور به اهتزار در آید.

                                                                جواد سقای سعیدی

                                                         تبریز/ بیست و هفت شهریور هزار و سیصد و نود و پنج

 

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

سوال امنیتی * Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.