راز موفقیت سارا رابینز- در جستجوی طلا!!

راز موفقیت سارا رابینز- در جستجوی طلا!!

راز موفقیت سارا رابینز- در جستجوی طلا!!

قبلا یک معلم خجالتی در مهدکودک بودم که در یکی از مناطق محروم زندگی می کردم.

تازه خانه ام را عوض کرده بودم، تازه ازدواج کرده بودم، و تازه بعنوان معلم مهدکودک استخدام شده بودم.

در دهه بیست سالگی عمرم بودم و درست مثل بقیه دوستان و همسن و سال هایم ناامید و سرخورده.

عاشق تدریس بودم، اما بخاطر وضعیت اقتصادی امنیت شغلی نداشتم.

راز موفقیت سارا رابینز- در جستجوی طلا!!
سارا رابینز

همین مسئله باعث شد دنبال درآمد بیشتر باشم، و در همین جستجو با بازاریابی شبکه ای آشنا شدم.

شاید از بیرون بنظر نمی رسید که شانس موفقیت بالایی داشته باشیم.

مطمئنا نمی توانستم یکی از ده نفر اول لیست کسی باشم اما در عوض آمادگی یادگیری داشتم، متعهد بودم، و تشنه تغییر.

بالاخره با پشتکار و تعهد به رشد فردی و حرفه ای توانستیم یک سیستم راه انداخته، و به بقیه کمک کنیم تا شروع خوبی داشته باشند.

در چهار سال اول، که دیگر ۲۹ ساله شده بودم، به اولین حقوق بگیر شرکت با درآمد ماهیانه شش رقمی رسیدم، و در تیم خود چند حقوق بگیر با درآمد شش تا هفت رقمی را هم آموزش می دادیم که سوار اتومبیل های مجانی شده و از سفرهای لوکس به مقاصد عالی لذت می بردند.

حتی از اینها بهتر دنبال کردن عشق مان در کمک به کودکان نیازمند در سرتاسر دنیا بود.

راز موفقیت سارا رابینز- در جستجوی طلا!!
راز موفقیت سارا رابینز- در جستجوی طلا!!

چطور شروع کردیم؟

وقتی کسب و کارم را شروع کردم تنها خواسته ام کسب ۳۰۰۰ دلار درآمد بیشتر در ماه بود تا اگر شغل تدریس را از دست دادم به مشکلی برنخورم.

من و مادرم اولین مشاوران شرکت بودیم، به همین خاطر سرشاخه ای نداشتیم که ما را هدایت کند.

قبلا مربی آموزش محصول بودیم و به همین خاطر در این شرکت کاری را انجام دادیم که بلد بودیم

شروع کردیم به فروش محصولات بسیار.

اینکار عالی بود چون من به همان چند صد تا هزار دلار اضافه در ماه رسیدم.

از نتیجه این شغل پاره وقت کاملا راضی بودم، و مادرم (سرشاخه من) هم عاشق کارش بود چون از فروش من درآمد بیشتری هم بدست می آورد.

احساس می کردیم بخت در خانه مان را زده و این فرصت کسب و کار راز ما بود که حسابی مراقب آن بودیم!

همچنان به فروش محصولات ادامه دادیم…خیلی طول نکشید که با داستان های موفقیت رهبرانی با درآمدهای شش و هفت رقمی در سایت Networking Times آشنا شدیم.

آنها چطور چنین درآمدی داشتند؟

همه آنها برای بهره بردن از تلاش هایشان و چندبرابر شدن درآمدشان یک تیم ساخته بودند. وقتی از فروش محصول به مشتری یابی برای پیوستن به کسب و کارم رو آوردم، در عرض چند ماه حسابم را چک کردم و دیدم از آن به بعد درآمد با سرعت موشک بالا می رود.

مشتری یابی (prospecting) یعنی چه؟
مشتری یابی (prospecting) یعنی چه؟

در فرهنگ لغت انگلیسی وبستر این واژه به معنای جستجو در معدن طلا معنی شده است.

مشتری یابی همان فرایند صحبت کردن با مردم به امید یافتن کسی است که علاقه دارد به شما پیوسته یا محصولات شما را خریداری کند.

در طول همین فرایند گفتگوها بین افراد زیادی جستجو می کنید تا فقط چند نفری را پیدا کنید که مایلند به شما بپیوندند.

بعد از آن، آدم های زیادی خواهید داشت که به شما می پیوندند و کیفیت کاری آنها با هم متفاوت است.

بااینحال، برای تغییر زندگی تان فقط به چند شریک قدرتمند نیاز دارید. اینها همان “طلا”ی شما هستند!

شاید لازم باشد با آدم های زیادی حرف بزنید تا همین چند نفر را پیدا کنید— درست مثل الک کردن سنگریزه ها برای جدا کردن طلا.

اگر به شما می گفتم در حیاط خانه تان چهار شمش طلا هست، همه جای حیاط را زیرورو نمی کردید تا آنها را پیدا کنید؟ قطعا می کردید!

چطور به اینجا رسیدم؟

چگونه به اینجا رسیدیم
چگونه به اینجا رسیدیم

من یک نمونه زنده برای اثبات این حقیقت هستم که بازاریابی شبکه ای جواب می دهد.

من زمان زیادی را صرف الک و غربال کردن آدم ها کردم.

می توانم ادعا کنم از پنج سال پیش که کارم را در این حرفه شروع کردم با هزاران نفر صحبت کرده ام.

بیش از صد نفر به شبکه من پیوسته اند.

حدودا سی نفر دارم که با سرعت متوسط در این کسب و کار مشغول به کار هستند.

نه رهبر برتر دارم که سه نفر آنها بخش اعظم درآمد من را تامین می کنند.

برای بقیه چه اتفاقی افتاد؟

بعضی ها محصول سفارش می دهند، گهگاهی تبلیغ می کنند، و بعضی ها با خودشان فکر کرده اند الان زمان مناسبی برای آنها نیست.

درست مثل هر شغل دیگری، اگر با شانس خود رهبر و افراد متوسط خوبی پیدا کنید قدرت بالایی دارد.

“برای پیدا کردن طلا باید سنگریزه های زیادی را الک کنید.”

شانس های شما کدامند؟

این درس را فراموش نکنید:

“موفقیت مستقیما به میزان تمایل شما به تلاش برای یافتن دیگرانی مثل خودتان وابسته است که خود را متعهد به موفقیت می دانند.”

تا وقتی به طلا برسید و مثل من سه رهبر میلیون دلاری پیدا کنید حاضرید چند بار “نه” بشنوید؟

البته اگر می دانستید که شانس ها کجا جلوی پای تان سبز می شوند کار خیلی آسان تر می شد

.اما یک مشکل وجود دارد: شما برای خودتان یک مجموعه خوش شانسی دارید که تا وقتی به موفقیت نرسید متوجه نمی شوید چه هستند.

پس اگر هنوز شرکای قدرتمند خود را پیدا نکرده اید یا می توانید همین الان همه چیز را رها کرده و فرض کنید این کسب و کار در مورد شما جواب نمی دهد و یا اینکه درک کنید درحال بازی کردن کارت هایتان هستید.

پس به کسب و کار خود مهلت بدهید تا بزرگ شود! قوی باشید. کم نیاورید! به جستجوی طلا ادامه دهید!

منبع:مارکت ام ال ام

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

سوال امنیتی * Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.